آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست


استخاره:تعریفی که در دین اسلام راجع به استخاره شده،اینه که وقتی کسی در بین چند عمل مستحبّ قرار بگیره،به شکلی که هیچ کدوم از اون مستحبات،بر دیگری،برتری نداشته باشه و از طرفی انجام همهء اونا برای شخص،امکان پذیر نباشه،با انجام استخاره،یکی از اون چند تا مستحب رو انتخاب کرده و به اون عمل می کنن.به عنوان مثال،فردی قصد زیارت داره و میخواد یکی از امامزاده ها رو زیارت کنه.از طرفی چند تا امامزاده در شهرهای اطرافش وجود داره که امکان زیارت همهء اونا برای این شخص،امکان پذیر نیست.پس با انجام استخاره،یکی از اون امامزاده ها رو انتخاب می کنه و به زیارتش میره....متأسفانه الان در بین مردم رایج شده که در امر ازدواج یا شراکت و غیره،دست به استخاره می زنن که البته این نوع کاربرد برای استخاره،اشتباه است.در امر ازدواج یا شراکت با دیگران در سرمایه گذاری و ...،انسان باید با چشم باز و عقل و تجربهء خود و مشورت با دیگران،دست به انتخاب آگاهانه بزنه،نه اینکه با انجام یک استخاره،راه میانبر بزنه و وظیفهء تحقیق آگاهانه رو از دوش خودش برداره و بعدش هم وقتی دچار مشکل شد،تقصیر رو به گردن قضا و قدر و قسمت و سرنوشت و غیره بیندازه...

عاقّ والدین:هر انسان عاقلی میدونه که پدر و مادر،چه حق بزرگی بر گردن فرزندانشون دارن و نیز از طرفی،تجربهء والدین در زندگی،از فرزندانشون بیشتره و این مسائل،ایجاب می کنه که فرزندان،به والدین خود احترام بگذارند و به مصلحت اندیشی ها و دلسوزی های اونا توجه کنند؛در تمامی ادیان،چه ادیان الهی و حتی ادیان غیر الهی هم به این موضوع،بسیار اهمیت داده شده و حتی در دین اسلام،این حق به والدین داده شده که اگه از فرزندان خود،بی مهری و ظلمی ببینن،اونا رو نفرین و یا به قول معروف،عاقّ کنند که این مسئله،باید مورد توجه فرزندان باشه؛اما این موضوع هم خطّ قرمزهائی داره که باید به آنها توجه بشه:نه پدر و مادر حق دارن که فرزندانشون رو به انجام گناه وادار بکنن،و نه فرزندان حق دارن که در چنین مواردی،به حرف پدر و مادر گوش کنن:مثلا اگه پدر و مادری،فرزندشون رو به دزدی وادار کنن،فرزندان نباید به حرف اونا گوش کنن و در این موارد،نفرین و عاقّ پدر و مادر،کارساز نیست و تأثیری نداره.همچنین باید توجه داشت که هر انسانی که به بلوغ عقلی و شرعی رسیده،حق انتخاب داره و در پیشگاه آفریدگار،در قبال این حق انتخاب،مسئولیت پاسخگوئی داره که این مسئله،ایجاب می کنه فرزندان بالغ در تصمیم گیری های خطیر زندگی شون مانند ازدواج و غیره،چشم بسته تابع والدین شون نباشن،چون فردای قیامت (و حتی در همین دنیا) باید پاسخگوی انتخاب خودشون باشن.

ادامه دارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۲۳:۲۰
عبد الله

قسمت:معنای غلطی که از واژهء قسمت در بین مردم شایع هستش،اینه که سرنوشت هرکسی،قبل از به دنیا اومدنش تعیین شده و به قول معروف،بر پیشانی اش نوشته شده و نمیشه اونو تغییر داد و....؛در حالیکه این نوع تعریف از قسمت،اصلا درست نیست:معنای درست اون اینه که هر انسانی که به دنیا میاد،از روز اول،یک سری امکاناتی رو داره و یک سری امکانات دیگه ای رو نداره؛اما با توجه به عقل و استعداد و اختیاراتی که داره،میتونه امکانات زندگی اش رو حفظ کنه و یا اونا رو افزایش بده و یا برعکس،اون امکانات اولیه ای رو که داره،از بین ببره و خودش رو بدبخت کنه.امکانات اولیه ای که به انسانها داده شده،معمولا متفاوته.مثلا یکی در خانواده و کشوری فقیر به دنیا میاد و دیگری در خانواده  و کشوری ثروتمند،یکی در خانواده ای بافرهنگ و دیگری در خانواده ای بیسواد؛اما مهم اینه که انسانها باید سعی کنند خودشون رو با استفاده از امکانات اولیه و استعداد و اختیاراتشون بالا بکشند و مخصوصا این وظیفهء اخلاقی رو هم دارند که به همنوعان خود کمک کنند.

اگر عده ای از انسانها با سوء استفاده از امکانات شون بخوان بر دیگران تعرض کنند،همهء انسانها وظیفه دارن جلوی متعرضین رو بگیرن و.... .

در طول تاریخ،همیشه حاکمان ستمگر سعی داشته اند تا ستمگری خود و مظلومیت مردم رو نتیجهء قسمت و سرنوشتی بدونند که در روز اول آفرینش بر پیشانی انسانها نوشته شده و قابل تغییر نیست و به این وسیله،ظلم و ستم خودشون رو توجیه کنند و مردم رو از مبارزه با ستمگران،منع کنند.در حالیکه چنین چیزی نیست و نه ستمگران حق ستم دارند و نه ستمدیدگان،باید به بدبختی خودشون رضایت دهند و ساکت بشینند...

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۲۳:۳۶
عبد الله

می خوام در مورد برخی اصطلاحات دینی که در بین مردم رایجه و متأسفانه معنای دقیق اونا رو کمتر کسی میدونه و بهش توجه داره،چند کلمه ای توضیح بدم:اصطلاحاتی مانند قضا و قدر و استخاره و قسمت و سرنوشت و عاقّ والدین و ...که دائما در بین ما تکرار میشه و مردم،توجهی به معنای دقیق و مترقی اون نمی کنند:

به عنوان مثال،وقتی کسی کاری انجام میده و نتیجهء خوبی از انجام اون کار به دست میاره،اون کار درست و نتیچهء مطلوبش رو به خودش نسبت میده و خودش رو عامل موفقیت در اون کار میدونه؛اما اگه همون فرد،از انجام اون کار،نتیجهء مثبتی نگیره،تمام تقصیر ها رو به گردن قضا و قدر و قسمت و سرنوشت و شانس و غیره می اندازه و خودش رو از اون کار و نتیجهء نامطلوبش به کنار می کشه.

مثلا پدر و مادری رو در نظر بگیرید که فرزندشون رو،مجبور به پذیرفتن یک ازدواج تحمیلی می کنن و اصلا اجازه نمیدن که فرزندشون هم در این مسئله،اظهار نظری بکنه و حق انتخاب داشته باشه و حتی فرزندانشون رو تهدید به نفرین و عاقّ والدین می کنن؛اما بعدا که اون ازدواج،منجر به شکست و طلاق  میشه،تمام تقصیرها رو گردن قسمت و قضا و قدر و سرنوشت و ...می اندازن و ابدا تقصیری رو در تحمیل ازدواج به فرزنداشون،به گردن نمی گیرن؛در حالیکه حقیقت،چیز دیگری است...

هرکدام از این اصطلاحات،معنا و تعریفی داره که بایستی بر اساس اون تعریفها و معناهای دقیق،از اونا استفاده بشه؛نه معناهای عامیانه ای که در بین مردم رواج دارن:

قضا و قدر:این عبارت،از دو کلمهء «قضا» و «قدر» ترکیب یافته که اول معنی هر کدوم رو و بعدش معنای اون ترکیب رو میگم.قضا یعنی:مجموعهء قوانینی که در طبیعت وجود داره.از قوانین فیزیک و شیمی و زیست شناسی و نسبیّت اینیشتین گرفته تا حقایق اخلاقی و روانشناختی و غیره.مثلا اینکه اگر من غذا بخورم،زنده می مونم و اگه نخورم،می میرم.یا مثلا اگه احتیاط بکنم سالم می مونم و اگه احتیاط نکنم،زود از بین میرم....به اینها می گویند قضای الهی.اما قدر چیه؟قدر،محدودهء اختیاراتی است که هر انسان در طول زندگی خود از اونها برخورداره، و میتونه با استفاده از اون اختیارات،سرنوشت خودش رو تعیین کنه.مثلا بهداشت رو رعایت نکنه و مریض بشه و یا مثلا غذای سالم بخوره و رشد کنه...حال معنای حقیقی قضا و قدر اینه که انسان با عقل و اندیشهء خود،و با استفاده از محدودهء اختیاراتی که داره،قوانین طبیعت رو به استخدام خودش در بیاره و مسیر زندگی خودش رو با دست و ارادهء خودش تعیین کنه.

ادامه دارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۷ ، ۲۲:۴۲
عبد الله

20)قبلا گفتیم که انسان، اختیار و آزادی و حق انتخاب داره و میتونه بر سرنوشت خودش تأثیر بزاره.اگه انسان این اختیارات رو نداشت،با سایر موجوات،تفاوتی نداشت و اصلا چیزی به نام کمال برایش متصور نبود.باید انسان این حق انتخاب رو داشته باشه تا بتونه بین خوب و بد،خوب رو انتخاب بکنه و الّا با خور و خواب و خشم و شهوت،تنها می تونست مثل حیوانات،گذران عمر کنه و آخرش هیچ؛اما وجود این حق انتخاب،میتونه سرنوشت اون و نیز کسب کمالات اونو تضمین کنه.

21)اما برخی انسانها با سوء استفاده از حق انتخاب و اختیار و آزادی خودشون،به آزادی ها و اختیارات دیگران تعرّض می کنند و باعث به وجود آمدن ناهنجاری ها و تبعیض ها میشن.در نظر بگیرید زمانی را که هنوز انسان به وجود نیامده بود و حتی زمانی را که انسان به وجود آمده بود؛اما کوچکترین دخالتی در طبیعت و چرخهء زندگی آن نداشت:چرخهء حیات،بدون هیچ معضلی،حیات خودش رو ادامه می داد و موجودات اون،با هم در تعاملی مثبت قرار داشتند: با مرگ هر موجودی،جسمش تجزیه می شد و به طبیعت باز می گشت و عملا هیچگونه آلودگی زیست محیطی در طبیعت وجود نداشت؛اما از زمانی که انسان صاحب اختیار،در روال این چرخه،دستکاری کرد،همه چیز به هم ریخت و آلودگی ها و خشکسالی ها و سیلاب ها و ...به وجود آمدند...پس یکی از علت های به وجود آمدن معضلات،ارادهء انسانی است.

22) روال طبیعت اینه که همهء انسانها دارای صفت اختیار و انتخاب و عقلانیت باشن و با استفاده از این صفات،ضمن اینکه دست به تلاش آگاهانه بزنن،از تلاشهای مغرضانه و یا ناآگاهانهء دیگران که باعث ضرر دیدن خودشان میشه،جلوگیری بکنن.همچنین اگه دست به اقدامات غیرمعقولانه بزنن،دیگران بتونن با عقل و اختیار خودشون،جلوی این اقدامات رو بگیرن.در همین تلاشهاست که می تونن مسیر کمال رو طی کنن........

 ... پایان ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۲۲:۲۲
عبد الله

19)مسئلهء بعدی که به ذهن می رسه و مطرح میشه،اینه که اگه واقعا آفریدگار می خواسته که با آفریدن موجوداتی به اونها لطف و بخشش و فیض برسونه،پس این همه ناهنجاری ها در زندگی بشر و این همه ظلم ها و تبعیض ها چگونه با فیض آفریدگار،سازگاری داره؟اصلا چرا از اولش،انسان رو در بهشت قرار نداد تا بدون رنج و سختی،از فیض الهی بهره مند بشه؟ به موارد زیر میشه اشاره کرد:

 - موجوداتی مانند حیوانات پست و ملائکهء مطیع،کمالاتی غیر اختیاری و غیر اکتسابی دارند.اما کمالات انسان [و نیز جنّیان] حالت اختیاری و اکتسابی دارد و یقینا اختیاری و اکتسابی بودن این کمالات برای جنّ و انسان،رتبه ای فراتر از ملائکه و حیوانات و سایر موجودات،برای انسان و جنّ به وجود می آورد.

معلوم است که رتبهء انسان های صالح،فراتر از ملائکهء مطیع و بی اختیار و همچنین رتبهء انسانهای ناصالح،پائین تر از حیوانات پست است.به همین جهت،برای رسیدن انسان به کمالاتی فراتر از فرشتگان،اختیار و نیز قدرت اکتساب کمالات اختیاری رو در وجود انسان،به ودیعت و امانت گذاشته شده تا بتواند به آن کمالات اختیاری هم نائل گردد؛و الّا خداوند برای عطا کردن چیزی از ناحیهء خودش،هیچگونه محدودیتی ندارد،پس هرجا عطا نمی کند،به دلیل محدودیت ظرفیت پذیرندهء آن عطاست؛نه محدودیت یا بخل عطا کننده.هر موجودی که لایق عطا شدن باشد و مخصوصا اگر برای دست آوردن آن لیاقت،تلاش کند،به وی عطا می شود.

 - برنامهء کلی انسانها بعد از آفرینش،این است که نسبت به خود و محیط اطراف و مخصوصا آفریدگار خود،شناخت پیدا کنه و بعد از اون به پرستش و عبادت مختص خدا بپردازه و از بندگی هر موجودی غیر از آفریدگار،رهائی پیدا کنه.این،غایةالغایة آفرینش هستش که در آموزه های ادیان الهی و در نهایت،دین اسلام،دستورها و برنامه های مختلفی در قالب عبادت،به پیروان دین،ابلاغ شده است.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۸
عبد الله


 - چون انسان به ماهیت کمالاتی که در انتظار اوست،واقف نیست،بر آفرینش اجباری خود اعتراض می کند؛در حالی که اگر معنای رسیدن به کمال واقعی و مزایای آنها را درک کند،از نظر عقلی قانع شده و اعتراض نمی کرد که چرا آفریده شده است.مولی علی علیه السلام می فرمایند:الناس اعداء ما جهلوا:انسان ها با چیزهائی که نسبت به آن ها آگاهی ندارند،دشمنی می کنند،به عبارت دیگر،انسانهای آگاه با چیزهائی مأنوسند که انسانهای ناآگاه از آنها بیزاری می جویند.

 - انسان،مظهر خداست؛ نه جزئی از وجود خدا.این مظهریت،قابلیت شکوفائی دارد و باید شکوفا شود.

 - هدف از آفرینش،رسیدن هر موجودی به کمال شایستهء خویش است.رساندن استعدادهای طبیعی و ذاتی بالقوّه به فعلیت کمال.

 - از طرفی،با توجه به قانون علت و معلول در بین اجزای آفرینش،حذف یک چیز از جهان،مساوی با حذف همه چیز است؛زیرا فقط زمانی می توان ادعا کرد که آفرینش،کامل است و از شائبهء ناقص بودن،مبرّا،که تمامی اجزای جهان را باهم در نظر بگیریم.یعنی آفرینش،یک پیکرهء واحد است که تمام اجزای آن توسط یک آفریدگار دانا و توانا آفریده شده است.

 - این نظامی که خداوند،آن را آفریده است (یعنی عالم دنیا + عالم برزخ + عالم آخرت)،نظام اکمل است [یعنی کاملترین نظام ممکن] و اگر بهتر از این نظام،امکان داشت،خداوند حتما به همان شکل می آفرید.

 - اگر خدا جهنّمی ها را نمی آفرید،باید علت جهنمی شدن آنها را هم نمی آفرید و این یعنی اخلال در آفرینش.از طرفی،اگر هم گنهکاران را[که با علم و اختیار خود گناه کرده اند،]مجازات نکند،عادل نیست.

 - خلق نکردن موجودی که جهنمی خواهد شد،یعنی اینکه امکان به وجود آمدن این موجود،وجود داشته و احتمال بهشت رفتنش هم(به دلیل اختیار داشتن) فراهم باشد و خدا منع فیض کند و نیافریند!

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۴۲
عبد الله

*سؤال دیگری که مطرح میشه،اینه که از کجا معلوم که بیش از یک آفریدگار،وجود نداشته باشه و این دنیا توسط آفریدگاران متعدد،به وجود نیامده باشه؟در جواب این سؤال باید گفت که اگه بیش از یک آفریدگار وجود داشته باشه،اونوقت بین آنها اختلاف نظر و سلیقه رخ می داد.

ممکن است کسی بپرسد که چه اشکالی داره که فرض کنیم آن چند آفریدگار،از یک نظام و یک نقشهء مشترک آفرینش پیروی کرده و آفرینش رو با هماهنگی تمام به وجود آورده باشند؟

در جواب این مسئله باید گفت که اگر آنها از یک نقشهء مشترک پیروی کرده باشند،این سؤال پیش خواهد آمد که چه کسی آن نقشهء مشترک را به وجود آورده است؟اگر بگوئیم یکی از آنها به وجود آورده،پس همون یکی،آفریدگار واقعی به حساب میاد و اگر ادعا شود که آنها این نقشه را به کمک هم به وجود آورده اند،معنایش این است که آنها به کمک هم نیازمند خواهند بود که نیاز،نشانهء نقص است و وجود نقص برای آفریدگار،منشأ خیلی مشکلات و فساد های دیگر خواهد شد.پس چاره ای نیست جز آنکه فقط یک آفریدگار مطلق کامل بی نیاز وجود داشته باشه.

18)سؤال بسیار مهم دیگری که اینجا مطرح میشه اینه که با فرض درستی تمام حرفهائی که راجع به عدم نیاز آفریدگار به آفرینش و نیز عدم انجام کار بیهوده و لغو و عبث از سوی آفریدگار و نیز موضوع فیض رساندن به موجودات مطرح میشه،چه اشکالی داشت که باز آفریدگار،ما رو نمی آفرید.اینطوری دیگه کسی هم به خاطر نافرمانی آفریدگارش به جهنم و عذاب نمی افتاد و به قول معروف:هیچ آبی هم از آب تکون نمی خورد؟ مخصوصا اینکه کسی وجود نداره تا آفریدگار رو مورد بازخواست قرار بده که چرا کسی رو نیافریدی؟

جواب این سؤال اینه که وقتی امکان آفریدن موجودات و رساندن فیض وجود داره،چه دلیلی وجود داره تا این فیض و این آفرینش،صرفا به خاطر نافرمانی کاملا اختیاری برخی انسانها،از آفریده ها دریغ بشه؛هرچند که آفریدگار،هیچ نیازی نداشته باشه وقتی عقل محدود ما،وجود رو بهتر از عدم و نیز فیض رساندن رو بهتر از فیض نرساندن تشخیص میده،چرا عقل بیکران آفریدگار،چنین تشخیصی رو نده؟باز در اینجا به محتوای آموزه های دینی مراجعه می کنیم تا جواب این سؤال رو هم پیدا کنیم:

ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۶
عبد الله

 با بررسی محتوای آموزه های دینی،نکات زیر را می توان به دست آورد:

- آفرینش،(به معنای رساندن فیض و احسان نسبت به موجودات)،حُسن ذاتی داره.به زبان ساده تر،ارزشهائی مانند شادی و لذّت،ارزشهائی ذاتی و خود به خود مطلوب هستند و مطلوبیت آنها بدیهی بوده و نمی توان مطلوبیت آنها را مورد سؤال یا اثبات قرار داد.

- آفرینش،پاسخ به درخواست و طلب کمال از سوی موجوداتی است که امکان و قابلیت بالقوّه برای وجود دارند.

- منع فیض و احسان به چنین موجودات صاحب قابلیّت وجود،بُخل به حساب میاد. بخل از سوی آفریدگار،[که هیچ نیاز و کمبود و مخصوصاً هیچ انگیزه ای برای ظلم و اذیّت مخلوقاتش نداره]،نسبت به خلق چیزهائی که امکان خلقت برای آنها وجود دارد،قبیح و زشت است.

17)اینجا باز سؤالاتی پیش میاد:چه اشکالی داره که فرض کنیم آفرینش به صورت خود به خود به وجود اومده باشه؟مثلا از گردش ذراتی مانند الکترون و غیره،پدیده هائی مانند بیگ بنگ پدید اومده باشه و اصلا نیازی به فرض وجود آفریدگار نباشه؟ در جواب باید گفت که حتی به وجود اومدن اون ذرات و نیز اون شرایطی که ذرات در اون بتونند طبیعت رو به وجود بیاورند،نمی تونه به صورت تصادفی و بدون وجود یک عقلانیت قوی و یک برنامه ریزی دقیق به وجود بیاد و حتما باید آفریدگاری باشه تا اولا اون ذرّات رو بیافرینه و ثانیا اون پدیده ها رو بر اساس یک برنامه ریزی منسجم و هدفدار،به وجود بیاره.

اصلا اگه پدیده ها تصادفی به وجود اومده باشند،دیگه چیزی به نام قانون نظم نمیتونه وجود داشته باشه و مثلا ممکنه بعضی روزها،آب به جای سرازیری،مسیر سربالائی رو طی بکنه و اصولا نمیشه هیچ چیزی رو پیش بینی کرد و هیچ قانون علمی رو کشف و بهش اعتماد کرد.

ادامه دارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۰
عبد الله

13)گل خوشبوئی را در نظر بگیرید که عطر زیبائی رو از خودش پخش می کنه و همهء کسانی که در نزدیکی این گل هستند،از رایحهء این گل،لذت می برند(خوب دقت کنید):آیا این گل در پخش کردن عطر خودش،به کسی احتیاج داره؟آیا این گل با پخش کردن عطر خودش،نیازی از نیازهایش رو برآورده می کنه؟اگه عطری از خودش بروز نده،چیزی ازش کم میشه و نقصانی برایش به وجود میاد و یا اینکه مثلا کسی بازخواستش می کنه؟مطمئنا شما هم ما من موافقید که جواب همهء این سؤالها،منفی است.اما خاصیت ذاتی یک گل،ایجاب میکنه تا عطر زیبا و دل انگیزش رو در اختیار دیگران قرار بده؛ هرچند که احتیاجی به این کار نداشته باشه.

14)در مقام تشبیه،آفریدگار هم دارای خاصیت ذاتی آفرینش هستش.یعنی همانطوری که خاصیت ذاتی  یک گل، پخش عطر و رایحه است،آفریدگار هم خاصیت و خصلت آفرینندگی و به وجود آوردن موجودات و مخصوصا رساندن فیض و لطف به اونا رو داره؛بدون اینکه در به وجود آوردن آنها بخواهد نیاز و احتیاجی را از خودش رفع کنه.در آموزه های دینی اومده که:

 به جز لطف و کرامت خداوند [یعنی فیض الهی] ،هیچ علتی برای به وجود آوردن آفرینش وجود نداره؛چون اگر علتی غیر از فیض الهی وجود داشت،همان علت،جای آفریدگار را می گرفت و او را مجبور به آفرینش می کرد.

15)هر آدم عاقلی بر اساس عقل و فطرت خودش میتونه تشخیص بده که «وجود» بهتر از «عدم» هستش و نیز «بهره مند شدن از نعمت ها»،بهتر از «بهره مند نشدن از نعمت ها» هست. با اینکه آفریدگار، نه احتیاجی داره و نه اینکه کار بیهوده و عبثی انجام میده،اما فیض و بخشش آفریدگار،ایجاب میکنه تا آفریدگانی رو بیافرینه و به اونها نعمت و سعادت برسونه؛همون طوری که یک گل خوشبو،رایحه و عطرش رو رایگان در اختیار اطرافیانش قرار میده.در حالیکه آفریدگار می توانست اصلا چیزی رو نیافرینه؛اما همون طور که وجود،بهتر از عدم هستش،فیض و بخشش هم بر اساس عقل سلیم،بهتر از عدم فیض و بخشش است.

16)البته عرض کنم با اینکه ما آفریدگار را به گل تشبیه کردیم،اما این دو ، تفاوتهای اساسی با هم دارند؛ مثلا گل در پخش عطر و رایحه اش،هم مجبوره و هم ناآگاه، و نیز گل خودش آفریدهء آفریدگار است و عمرش کوتاه؛در حالیکه آفریدگار،هم آگاه به کارش است و هم اینکه کاملا با اختیار به آفرینش دست میزنه و از طرفی هم خودش آفریدهء موجود دیگری نیست و هم اینکه همیشه زنده و موجود هستش...ادامه دارد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۰۹:۰۱
عبد الله


8)خلاصهء جوابی که برای سؤالات اساسی ما از طریق کتب و پیامبران الهی داده شده،اینه که قراره انسانها بعد از مرگ،دوباره زنده بشن و بسته به اعمالی که انجام داده اند،پاداش و یا مجازات دریافت کنند...در اینجا سؤالات زیادی مطرح میشه که سعی می کنیم تا حد امکان به اونا جواب بدیم.البته برای پی بردن به جزئیات قضیه،باید به کتابهائی که در این زمینه تألیف شده اند مراجعه کرد و این نوشته،نمیتونه به همهء سؤالها جواب بده...

9)تا اینجا فهمیدیم که خدائی ما رو آفریده و با ارسال کتابها و پیامبران آسمانی،می خواد ما رو طوری راهنمائی بکنه که بتونیم با انجام اعمال درست،رضایت اون خدا رو جلب کنیم و در عالم بعد از مرگ،از مواهب بهشت برخوردار بشیم و از عذاب جهنم رهائی پیدا کنیم.

10)سؤال بعدی اینه که چرا خدا ما رو آفرید؟آیا احتیاجی داشت و یا اینکه با آفریدن ما،می خواست کمبودی رو از وجود خودش برطرف بکنه؟

از محتوای آموزه های دینی و نیز از طریق دلایل علمی و منطقی میشه فهمید که خدا نه احتیاجی داره و نه اصلا کار بیهوده و لغو و عبثی انجام میده.

خدا انسان رو آفرید تا با استفاده از اراده و اختیار و  آگاهی و حق انتخاب خودش،راه کمال رو طی بکنه و موجودی کامل بشه.

11)باز این سؤال مطرح میشه که فرض کنیم که خدا ما رو آفریده تا به کمال برسیم و از طرفی،نه احتیاجی به ما داشته و نه کار بیهوده از خدا سر میزنه:با این حساب،اگه ما رو نمی آفرید،چه اتفاقی می افتاد؟

12)با توجه به اینکه توضیح و توجیه اینگونه مطالب،زمینهء ذهنی و عقلی خاصی رو می طلبه و همهء مردم،این توانائی رو ندارن تا با خواندن کتب تخصصی مذهبی و آثار فلسفی،جواب سؤالات شون رو در مورد مسائل اینچنینی پیدا کنند،سعی می کنیم با استفاده از مثالهای ساده،موضوع را به صورت «همه فهم»،توضیح بدیم.

ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۷ ، ۲۰:۴۳
عبد الله