آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

۲۸ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

امید:یعنی می فرمائید صرف مطالعهء این کتب معتبر و موثّق،نمی تواند برای انسان،اطمینان آور باشد؟

جمال:هر چند که ما هر چه داریم،از علمای بزرگواری داریم که عمری را در راه به دست آوردن احکام و آموزه های دینی صرف کرده اند و مطالعهء آثار آنها برای ما لازم و مفید است،اما حساسیت اعتقاد به اصول دین به حدی است که ما نمی توانیم به صرف مطالعهء چند تا از آن کتابهای نفیس و ارزشمند،ادعا کنیم که به یقین و اطمینان قلبی رسیده ایم.چون قضاوت یک طرفه،باعث یقین نیست.

امید:چرا فکر می کنید که مطالعهء چنین کتبی،باعث قضاوت یک طرفهء ما می شود؟

جمال:همانقدری که علمای ما ادعا می کنند که حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،علمای سایر مذاهب نیز چنین ادعاهائی را در مورد مذاهب و اعتقادات خودشان دارند و ما حق نداریم و یا بهتر است بگوئیم دین ما  اجازه نمی دهد که ما به صرف اینکه در یک خانوادهء شیعه به دنیا آمده ایم،چشم بسته،مذهب آباء و اجدادی مان را برحق بدانیم.

راه درست و خدا پسندش این است که نگاهی هم به ادعاهای آنها داشته باشیم و دلایل آنها را هم ببینیم و بعد از یک قضاوت بی طرفانه،مذهب حق را کشف و از آن پیروی بکنیم.مطمئنا عقیده ای که با چنین عقلانیتی به دست بیاید،عقیده ای محکم و مورد رضای خداوند خواهد بود.

امید:چه نیازی به این کار است؟وقتی علمای بزرگوار ما زحمت اثبات چنین چیزی را کشیده اند،چرا باید به عقاید دیگران مراجعه کنیم و به مقایسهء آنها با عقاید خودمان بپردازیم؟

جمال: علت اینکه جامعهء مسلمین،اینقدر دچار تشتّت و تفرقه و پراکندگی است،همین عقاید کورکورانه و بدون تحقیق و در نتیجه،تعصب بیجای هر کدام از پیروان فرقه ها و مذاهب،در مورد عقاید خودشان است؛در حالیکه پیامبر اکرم(ص)،بیشتر از یک دین،نیاورده است که فقط برخی احکام فرعی آن،به مرور زمان و مکان،ممکن است کمی تغییر پیدا کنند؛نه اینکه در اصول و ارکان دینش،اینقدر اختلافات فاحش و خانمانسوز  وجود داشته باشد و اصولا محال است که خداوند در ارسال دینش که هدفی جز هدایت ندارد،نقض غرض کند و دینی ارسال نماید که به جای هدایت و اتحاد انسانها،باعث تفرقه و جنگ و خونریزی و در نهایت،گمراهی بندگانش شود.

وقتی هدف،هدایت واقعی باشد،پیروی کورکورانه،ارزشی ندارد.مخصوصا که قرار است هر یک از مسلمانان،به تنهائی در عالم مرگ و قیامت،پاسخگوی اعتقادات خود باشند،و نیز در دنیا،به عنوان سربازی برای دینشان باشند و این میسّر نیست،مگر با چشم باز و آگاهی و ایمان و یقین اکتسابی.

حتی می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از دلایل مهمی که باعث شده است تا تهاجم فرهنگی و شبهه آفرینی های دشمنان اسلام،در جامعهء ما کارساز افتد،این است که ما مسلمانان،اطلاعات و ایمان و یقین کافی در مورد دینمان نداریم و با شنیدن هر حرف ظاهرا زیبا و دلچسب و یا مشاهدهء اعمال مثبت و خیرخواهانه ای از سوی دیگران،دچار شک و تردید در اعتقادات مان شویم و حتی تلاشهای علمائی که در رفع شبهات،زحمت می کشند،به خاطر ناآگاهی ما به جائی نرسد.

نمونهء بارزش،مراسم حجّ می باشد که علیرغم دستور صریح قرآن به انجام آن،برخی ها به دلیل کم اطلاعی از حکمت آن، فکر می کنند که اگر هزینه های مربوط به حج را به فقرا و مستمندان بدهند،بهتر است؛در حالیکه مناسک حج،ضرورتهای خاص خودش را دارد که نمی توان آن را با کمک به فقرا،جایگزین کرد.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۹
عبد الله

امید:طبیعیه که باید خیلی دقت و حساسیت نشان بدهیم؛هرچند که در حال حاضر،عکس آن را مشاهده می کنیم.

جمال:حق با شماست. به دلایلی که نمی خواهم واردش بشوم، متأسفانه افراد جامعهء ما در قبال دین و آموزه های آن،حساسیت و تعمق چندانی نشان نمی دهند که سعی می کنم فهرست وار،آنها را بیان کنم:

اولین موضوع این است که بر طبق آموزه های دینی،ما در برخی مسائل،حق تقلید کردن نداریم ؛اما در برخی مسائل دیگر،این اجازه و حق را داریم که تقلید بکنیم.اما متأسفانه این موضوع،برعکس شده است:

اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد و سایر اصول اعتقادی و عقیدتی است،مسائلی غیر قابل تقلید هستند که هر انسان مسلمانی باید آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و به اندازهء توانائی فکری اش،آنها را برای خود اثبات کند و بدانها معتقد شود.

در عوض،در احکام دینی که مربوط به فروع دین بوده و مسائلی تخصصی را شامل است،در صورتی که کسی خودش متخصص و مجتهد دینی نباشد،باید با تقلید از متخصصین مربوطه،احکام لازمش را به دست بیاورد و به آنها عمل کند. 

اما می بینیم که در جامعهء ما،دقیقا برعکس اینها عمل می شود:

همهء ما صرفا به این دلیل که در یک خانوادهء مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،مسلمان و شیعه بار آمده ایم؛دقیقا به همان شکلی که مثلا یک نفر در خانوادهء یهودی به دنیا آمده و یهودی شده است.هر کدام از اینها هم تعصّب خاصی نسبت به دین آباء و اجدادی خود دارند و آن را برحق می شمارند.افراد کمی وجود دارند که با تحقیق شخصی،حقانیت و یا عدم حقانیت دینشان را احراز کنند و حتی از دین آباء و اجدادی خود خارج شده و دین دیگری،غیر از دین پدری شان انتخاب کرده باشند.

از سوی دیگر،ما مردم عادی و غیر متخصص در احکام دینی،از هر کسی تقلید می کنیم،غیر از متخصصین و مجتهدین دینی:

نماز و سایر عبادات را به همان شکلی که پدران و مادران مان(که عموما متخصص دینی نیستند) در دوران کودکی به ما یاد داده اند،انجام می دهیم و ابدا کوچکترین توجهی به رسالات عملیهء مراجع تقلید نداریم.حتی برخی ها پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که نیازی به تقلید نیست و ما خودمان با عقل خودمان،احکام اسلامی را به دست می آوریم...

شاهد قضیه، این است که اگر به نماز جماعت مساجد توجه کنید،تفاوتهای فاحشی را در نحوهء انجام تکبیرةالاحرام یا گرفتن قنوت یا ...خواهید دید که هیچ کدام،شباهتی به دستورهای رسالات ندارند و هر کسی با توجه به سلیقهء شخصی خود یا والدینش،آنها را انجام می دهد(اینها البته،نمونه های ساده ای هستند که مثال زدم.در ادامه،موارد مهم تری را هم مطرح خواهیم کرد).

امید:لطفا هر کدام از مواردی را که بیان کردید،بیشتر توضیح دهید.

جمال:وقتی از کسانی که مذهب شان شیعه است،می پرسیم چرا شیعه شده اید،معمولا اینگونه جواب میدهند که:کتاب «الغدیر» علامهء امینی و کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی و کتاب «المراجعات» علامه سید عبدالحسین شرف الدین و کتاب «شب های پیشاور» سلطان الواعظین شیرازی و سایر کتب مشابه،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند.از آنها می پرسم آیا این کتابهائی را که نام بردید،خودتان مطالعه کرده اید؟جواب می دهند که نیازی به خواندن نیست.همین که این علمای متعهد،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،برای ما کافی است و اطمینان آور است.

می گویم این درست نیست که شما کتابی را نخوانده ،قبول کنید.تازه اگر خوانده بودید،می توانستیم نام این کار شما را تقلید بگذاریم که البته تقلید در اصولی مانند امامت،جایز نیست و حتما باید هر شخصی،حقانیت آن را برای خود،اثبات کند.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۵
عبد الله

امید:یعنی واقعا برخی ها فکر می کنند که زمام امور دنیا نعوذ بالله از دست خداوند خارج شده و یا اینکه خداوند،ما را بعد از آفرینش اولیه،به حال خودمان گذاشته و به خودمان واگذار کرده است؟!

جمال: با بررسی مکاتب مختلف و نظریات متعددی که در دنیا به وجود آمده اند،ردّ پای چنین ادعاهائی را می توان به وضوح مشاهده کرد.برخی ها به محض مواجه شدن با مشکلات،فریاد برمی آورند که چرا خداوند،جلوی مشکلات را نمی گیرد؛مگر خداوند،قادر نیست .

 یا مثلاً،اصطلاح خدای ساعت ساز را در برخی مکاتب شاهد هستیم که ادعا می کنند خداوند،مانند ساعت سازی است که دنیا را به مانند ساعتی به وجود آورده و آن را کوک کرده،تا این ساعت به صورت خودکار،حرکت کند و فقط گاهگاهی،خدای ساعت ساز،آن را کوک می کند تا از کار نیفتد،اما خودش کوچکترین دخالتی در حرکت چرخ دنده ها و عقربه های آن ندارد.

امید:پس یعنی می فرمائید که ما در قبال این مشکلات،وظایفی داریم؟یعنی حق نداریم که امور دنیا را به حال طبیعی خود رها کنیم تا سایر انسانها هر طوری که خود خواستند،کارهای دنیا را پیش ببرند؟

جمال:دقیقا.خداوند برای اینکه انسانها بتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند،به آنها امکانات و استعداد ها و اختیاراتی داده تا با استفاده از آن امکانات و استعدادها و نیز حق انتخاب،مسیر زندگی خودشان را در جهتی درست،پیش ببرند.مهم تر از آن،اینست که خداوند در قبال عملکرد ما،اعم از انجام وظایف و یا احیاناً عدم انجام وظایف و مسئولیّت های فوق،پاداش و جزای متناسب با آنها را(هم در این دنیا و هم در آن دنیا)خواهد داد.

امید:بعد از این مقدمات،لطف کنید دلایلی را که باعث شده اند این روال ارائه شدهء دینی در جامعه پیاده نشود بیان کنید.چرا با وجود اینکه اکثریت ملت ما اعتقادات دینی دارند،موفقیت چندانی را در اجرای احکام و دستورهای دینی شاهد نیستیم؟

جمال:روایتی از امام رضا(ع) آمده که ایشان می فرمایند:مزایای این دین را به مردم نشان دهید،مردم خودشان دین را خواهند پذیرفت...با در نظر گرفتن این فرمایش و از سوی دیگر،با دیدن مشکلات جامعهء دینی،به این نتیجه می رسیم که دین را آنطور که باید و شاید،به مردم معرفی و ارائه نکرده اند و اهمیت آن را به مردم نشان نداده اند و فقط برداشتی سطحی از آن را در بین دینداران مشاهده می کنیم.

وقتی یک فرد عادی،چیزی را بیان می کند،ممکن است ما اهمیت چندانی به حرف وی ندهیم و آن را سرسری بگیریم؛اما وقتی یک استاد دانشگاه و یا هر متخصص دیگری،نظری می دهد،ما به این نظر تخصصی،با دقت و وسواس بیشتری توجه می کنیم.حال فرض کنید ما پیامهائی را،نه از سوی یک فرد عادی و نه از سوی یک پروفسور و نه از سوی یکی از معصومین(علیهم السلام)؛بلکه دقیقا از سوی آفریدگار هستی دریافت کنیم؛واقعا چه قدر برای این پیامهای متعالی،اهمیت خواهیم داد و روی آنها حساب خواهیم کرد؟

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۶
عبد الله

امید:نظر شما راجع به وضعیت دینی جامعه و علت وجود معضلات و مشکلات دینی،اعم از نظری و عملی چیه و چرا ما با ادعای داشتن آخرین و کامل ترین  دین الهی و نیز این ادعا که این دین،در هر زمینه ای و برای هر موضوعی،دستور های لازم و مفید ارائه کرده است،گرفتار مشکلات عدیده ای هستیم و در طرف مقابل،ملت هائی که احیانا اعتقاد و التزام چندانی به دین و مسائل معنوی ندارند،اینقدر در زمینه های مختلف،پیشرفت و ترقی کرده اند؟

جمال:نیازی به تکرار نیست که خداوند،ادیان را برای هدایت انسانها ارسال کرده؛همه مان در دوران تحصیل،راجع به این موضوع،مطالبی را خوانده ایم.لیکن در اینجا می خواهیم قضیه را به صورت جدی تر و کاربردی تر مورد بحث قرار دهیم.چرا ما با داشتن کاملترین دین که ادعای قابلیت بروز رسانی و پاسخگوئی به تمامی مسائل و مشکلات را دارد و مخصوصا اینکه این دین،مشکلات خاصّ دوران آخرالزمان را نیز پیشگوئی کرده و برای آن مشکلات،راه حل هائی ارائه کرده است،از عهدهء حل این مشکلات بر نمی آئیم؟

ممکن است کسانی که ایمان و یا اطلاعات کافی در مورد دین نداشته باشند،در نگاه اول،با دیدن مشکلاتی که در این زمان با آنها مواجه هستیم،خیال کنند که نعوذبالله،زمام امور دنیا از دست خداوند خارج شده و به همین جهت است که این معضلات ناگوار در زندگی پدید آمده اند؛ همچنین برخی ها اعتقاد داشته باشند که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و موجودات آن،خودش را کنار کشیده و کاری به کار کسی ندارد و انسانها به حال خودشان واگذار شده اند و به همین جهت،این مشکلات پدید آمده اند و کاملا طبیعی هستند و ما موظّف نیستیم دست به عکس العمل بزنیم و یا بخواهیم چیزی را عوض کنیم و... ؛در حالیکه چنین چیزی،بر خلاف اعتقادات اسلامی ماست و دلایل متعددی در قرآن،این بی تفاوتی خداوند را انکار می کند و بلکه، اثبات می کند که خداوند،حتی یک «آن» ، ما را به حال خودمان رها نمی کند(البته این یک بحث فلسفی-اعتقادی است که در جای خودش مطرح و اثبات شده است).

اما واقعیت چیست؟ یکی از مسائل اصلی آموزه های دینی در جهت هدایت انسانها،آزمایش آنها به وسیلهء خداوند است تا به وسیلهء آن،استعدادها و ظرفیت های آدمیان،شکوفا شده و پرورانده شود.این میسّر نیست مگر آنکه انسانها با سختی ها و مرارت هائی روبرو شوند و به صرف ادعا نمی توان باور کرد که فلان انسان،چه استعدادها و ظرفیت هائی دارد.همچنین استعدادها و ظرفیت های جوامع و ملت ها نیز از این قاعده پیروی می کنند.

آیهءشریفه می فرماید: «آیا مردم پنداشته اند همین که گفتند ایمان آوردیم،آنها را به حال خودشان می گذاریم و آنها را آزمایش نمی کنیم؟...»

 و یا در آیهء شریفهء دیگری می فرماید:«خداوند،سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛مگر آنکه آن قوم،خودشان آن را تغییر دهند...»

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۷
عبد الله

 مطمئنا اگه کسی در مسیری نادرست و خارج از مسیر اصلی حرکت بکنه و به دیگران ظلم روا بداره،نمی تونه اون حمایت ها رو دریافت کنه و صرفا میتونه موفق به دریافت یک سری توفیقات ظاهری بشه که معمولا زودگذر و غیر قابل اعتماد هستن و هر چند که ممکنه اینگونه افراد در زندگی،احساس خوشبختی بکنن،اما چون در مسیر اصلی گام نذاشتن،از اون هدف اصلی دور می افتن...

اجازه بدید این حرفهارو با در نظر گرفتن وضعیت فعلی جامعه مون مورد بررسی قرار بدیم و ببینیم که چه جوری باید از این سنت کلی پیروی کنیم و به چه شکل،با مشکلات،دست و پنجه نرم کنیم:

همهء ما در اطراف خودمون شاهد هستیم که برخی از انسانها با سوء استفاده از عقل و اختیاراتی که خداوند به اونها در جهت کمال داده، حق کشی ها و ظلم و ستم هائی رو در حق انسانها روا می دارن و معمولا هم طوری رفتار می کنن که کمتر کسی بتونه مانع این حق کشی ها بشه.

نکتهء مهمی که ما بایستی به اون توجه بکنیم،اینه که همون عقل و اختیاری که خدا به اونها داده،به ما هم داده که البته ممکنه اونا با استفاده از اختیار خودشون،اختیارات ما رو سلب کرده باشن؛اما ما وظیفه داریم با استفاده از عقل و اختیاری که داریم،در جهت احقاق حق خودمون قدم برداریم و اتفاقا خود این مسئله،یکی از کارهائی است که میتونه استعدادهای ما رو از جهات مختلف،شکوفا بکنه و ما رو در راه رسیدن به اون اهداف والائی که در بالا به اونها اشاره کردیم، کمک کنه.

مثال بارز تاریخی و اسلامی این مسئله،موضوع بعثت پیامبر اکرم(ص)و حوادث بعد از اونه که پیامبر اکرم(ص) و اصحاب ایشون،سیزده سال در مکه،در زیر فشار قریش و بزرگان اون بودند و چون نیروئی برای دفاع نداشتند،خداوند به آنها دستور صبر داده بود که البته همیشه حمایت و یاری خدا با آنها بود تا اینکه با هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی،دستور جهاد و مبارزه با دشمنان داده شد و بالاخره جریان فتح مکه و سایر موارد اتفاق افتاد...

حال ممکنه سؤال بشه که چگونه در این جامعهء وانفسا با این همه مشکلات،می توان توفیقی رو کسب کرد؟

واقعیت این است که نحوهء درخواست انسان از خداوند،خیلی تعیین کننده است:

شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن یک فرصت شغلی،در ذهن خودش پیش بینی می کنه که چون وضعیت شغلی خرابه،پس باید حتما یک پارتی کلفت و آشنای بانفوذ باید پیدا کنم و به اون متوسل بشم و یا اینکه مبلغی رو به عنوان رشوه پرداخت کنم تا شغلی برای خودم دست و پا کنم...

این یعنی اینکه این شخص،اعتقاد درستی به رزّاقیّت الهی نداره و یا اینکه خداوند رو در تأمین احتیاجات بندگانش،ناتوان حساب می کنه...به این موضوع،اصطلاحا می گویند شرک خفیّ.یعنی اینکه این گونه اشخاص،دانسته یا نادانسته،خداوند و اسباب طبیعی و مشروع خداوند رو در تأمین نیازهای بندگانش،ناکافی می دونند...

در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده که در قیامت،خداوند به مشرکان خطاب خواهد کرد که بروید و حق تان را از آن کسی که او را شریک من قرار داده اید،دریافت کنید... 

در عوض، شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن  فرصت شغلی، از صمیم قلب و از ته دل،از خدا درخواست می کنه که یک شغل آبرومند با دستمزد حلال به دست بیاره و به خاطر به دست آوردن اون شغل آبرومند،محتاج هیچ پارتی و رشوه دهی و ...نشه و حق هیچ کسی رو ضایع نکنه و در حقیقت،به خود خدا توکل کنه.در عین حال،از تمامی روش های مشروع در جهت پیدا کردن شغل آبرومندش استفاده می کنه.

اینگونه اشخاص،به جای متوسل شدن به روشهای نامشروع،مانند پارتی بازی و رشوه و ...،از خود خداوند درخواست می کنند که از طریق روشها و امکانات مشروع،نیازشون رو برطرف کنه...هرچند که اینگونه اشخاص،ممکنه در کوتاه مدت،به خواسته شون نرسند؛اما مطمئنا با صبر و تلاش مشروع و استعانت و کمک خواهی از خداوند،مطمئنا به خواستهء مشروعشون خواهند رسید.(این چیزی است که بارها و بارها،چه در زندگی شخصی مون و چه در زندگی افراد جامعه مون و مخصوصا در طول تاریخ بشری شاهدش بوده ایم...)

وقتی کسی به رزّاقیت الهی معتقده و هیچ گونه ضعف و عجز و فقری برای خداوند قائل نیست،چرا باید در رسیدن به هدفش عجله کنه و انتظار داشته باشه که هر چه زودتر به هدفش برسه؟خدا رازق و قادر هست و بخیل هم نیست.آیا چیزی غیر از حکمت و مصلحت، میتونه باعث دیر رسیدن یک انسان معتقد به خواسته های مشروعش بشه؟

پس بیائیم به این موضوعات،به صورت جدی و منطقی فکر کنیم و برای خودمون و جامعه مون،جدی بیندیشیم و برای حل مشکلات خود و جامعه مون،به وظایف و مسئولیت های عقلی و شرعی  خودمون عمل کنیم و راهکارهائی رو پیدا کنیم تا در مدتی که با مشکلات،دست و پنجه نرم می کنیم،حمایتها و توفیق های الهی رو دریافت کنیم و ان شاء الله به اون اهداف بالاتر که از طریق حل مشکلات خود و اطرافیان مون هست برسیم...

نکتهء آخر اینکه:

سرنوشت ما رو به سرنوشت هیچ کسی گره نزده اند؛پس خودمان با دست خودمان،سرنوشت خودمان رو به سرنوشت دیگران گره نزنیم...

یعنی مثلا نگوئیم چون فلانکس در فلان اداره استخدام شد،پس من هم باید در همون اداره استخدام بشم و یا چون بهمانکس نتونست استخدام بشه،پس من هم استخدام نخواهم شد...خداوند،رزق و روزی انسانها رو از راههای متعدد و متفاوت می رسونه....

... پایان ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۷
عبد الله

 بزرگترین دغدغه ای که امروزه برای اکثر مردم  جامعه مون وجود داره،وضعیت ناهنجار زندگی و مشکلات ریز و درشت اونه که قسمت زیادی از ذهن هریک از افراد جامعه رو درگیر و مشغول کرده:از مشکلات اقتصادی و معیشتی گرفته تا موضوعات اجتماعی مانند بیکاری و بلا تکلیفی جوانها و وجود فساد های متعدد اخلاقی و مالی و سیاسی و عدم پای بندی مسئولین به تعهدات خودشون و نبود نظارت بر دستگاه های تحت امر و عدم پاسخگوئی در قبال عملکردشون و  در نتیجه،ناامیدی به آینده و نداشتن تصوری درست و چشم اندازی روشن از آینده و از طرفی،دست اندازی های برخی کشورهای دیگر در منطقه و تأثیرات بد اینگونه دست اندازی ها که عملا به مشکلات قبلی افزوده میشن و....،معضلاتی است که هر شهروندی با اون دست و پنجه نرم می کنه.ریشه یابی اینگونه مشکلات،بحث گسترده ای است که در اینجا قصد نداریم به اون بپردازیم؛بلکه فقط می خواهیم راجع به نحوهء مواجههء درست با اینگونه مشکلات صحبت کنیم: 

اون چیزی که در این میان ممکنه به فکر هر کسی برسه،اینه که آیا واقعا این سرنوشت حتمی و غیر قابل تغییر ماست که درگیر اینگونه معضلات باشیم و اسیر یک مرگ تدریجی اجباری و غیر قابل حل گردیم؛ یا اینکه راه حلی برای خروج از این نوع بن بست ها وجود داره؟

میخواهیم به این موضوع،از نظر عقلی و منطقی،نگاه کنیم:

ما میتونیم سه حالت کلی رو در مورد وجود اینگونه مشکلات،تصور بکنیم:

حالت اول اینه که فرض کنیم هیچ نظم و قانونی در نظام آفرینش وجود نداره و هیچکدام از این مشکلات،قابل پیش بینی نیست و به وجود اومدن اونا، صرفا بر اساس تصادف هستش و هیچ هدف مشخصی وجود نداره و هیچ توجیه قابل قبولی،پشت بند این معضلات موجود نیست.پس باید نتیجه بگیریم که علت به وجود اومدن اون مشکلات،نعوذبالله، خارج شدن زمام امور دنیا از دست خداوند و یا مثلا ،عدم توانائی خداوند درجلوگیری از اون معضلات و یا نقض شدن صفت رزّاقیّت الهی هستش.

حالت دوم اینه که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و انسانها،آنها را به حال خود رها کرده تا خودشان بر سرنوشت خودشان مسلط بشن و اون رو تعیین کنن.

در فرهنگ اصطلاحات فلسفی غرب،اصطلاح خدای ساعت ساز را شاهد هستیم که ادعا میشه خداوند،دنیا رو مانند یک ساعت کوکی آفریده و اونو کوک کرده تا خودش  به کار خودش ادامه بده و خداوند فقط گاهگاهی،اونو کوک می کنه و بعد دوباره،خودشو کنار می کشه.

حالت سوم اینه که همهء این مشکلات و حوادث ناگواری که شاهدش هستیم،از یک قانون کلی و به تعبیر علمای اسلامی،از یک سنت کلی پیروی می کنه که توسط خداوند،مقرّر شده.

در حالت اول،با فرض تصادفی بودن اون اتفاقات و پیروی نکردن شون از یک قانون کلی،نمیشه راه حل قابل قبول و مطمئنی برای رفع اون معضلات و یا حتی کنار اومدن با اونا پیدا کرد...

در حالت دوم،با فرض اینکه اختیار انسانها تماما به خودشون واگذار شده،هر کسی زور و امکانات و قدرت تسلط فکری بیشتری بر دیگران داشته باشه،دنیا رو بر وفق مراد و خواسته های نامشروع خودش اداره خواهد کرد...

هر دوی این حالتها،از ساحت خداوندی،بدور هستش و اصلا دلیلی وجود نداره که خداوند به بندگانش ظلم کنه.نه احتیاجی به این ظلم داره و نه جهل و عجزی بر خدا مترتّب هستش که به واسطهء اون بخواد به کسی ظلم کنه و نه اینکه از بندگانش ترسی داره...

اما در حالت سوم،با فرض اینکه همهء این مشکلات،بر اساس سنت و قانون خاصی به وجود اومده و غیر قابل پیش بینی نبوده اند،مطمئنا راه حل دارند،هر چند که ممکنه مدتی طول بکشه که به نتیجهء مطلوب برسند که در کوتاه مدت، باید موقتا با اونا کنار اومد.

از مجموع آیات قرآن و احادیث و روایاتی که به دست ما رسیده،این نتیجه حاصل میشه که خداوند،انسانها رو بر اساس هدفی آفریده.اینکه هدف خدا چی بوده،فعلا موضوع بحث ما نیست؛لیکن خداوند برای رسیدن بندگانش به اون هدف،به اونها،امکاناتی داده تا با تلاش و استفاده از عقل خودشون،در جهت اون هدف،گام بردارن.البته برای رسیدن به اون هدف،بایستی استعدادهای نهفته و بالقوّهء انسانها شکوفا بشه و این شکوفائی استعدادها،فقط زمانی به وجود میاد که انسانها،در سختی ها و تنگناهائی قرار بگیرن.

در این میان،نکتهء بسیار مهمی که وجود داره،اینه که اگر هر انسانی در مسیر درست قدم برداره و تلاش بکنه و مخصوصا در مقابل مشکلات،صبر داشته باشه و توکل به خدا کنه،علیرغم وجود مشکلات حل نشده ،میتونه از حمایتهای الهی (تا زمان رسیدن به راه حل کلی) در طی اون مسیر درست،برخوردار بشه.اینگونه حمایت ها و توفیق های الهی،هرچند که راه حل کلی و نهائی به حساب نمیاد،اما میتونه ما رو (به صورت موقتی و کوتاه مدت) در مدت زمان رسیدن به اهداف اصلی،کمک بکنه.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:یا ایّهاالّذین آمنوا ان تنصرواالله ینصرکم و یثبّت اقدامکم ( ای کسانی که ایمان آورده اید،اگر خدارا یاری کنید،خدا هم شما را یاری خواهد کرد و قدم هایتان را استوار خواهد گردانید) (سورهء محمد(ص)آیهء7)

یا می فرماید:والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و انّ الله لمع المحسنین (کسانی که در راه ما کوشش می کنند،براستی که ما راههای خودمان را به آنها نشان خواهیم داد و به درستی که خداوند با نیکوکاران است) (سورهء عنکبوت،آیهء آخر)

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۰
عبد الله

امید:اجازه بدید بحث آفات و معضلات جامعهء اسلامی رو به شکل دیگه و از منظری متفاوت مورد بررسی قرار بدیم:

با توجه به اینکه برخی دستور ها و احکام دینی،برای افراد جامعه،ایجاد ابهام میکنه و حتی ممکنه این ابهام و مخصوصا رفع نشدن اون،باعث بدبینی افراد به دین بشه،من پیشنهاد می کنم کمی هم در مورد علل تشریع اون نوع احکام صحبت کنیم.

جمال:موافقم.

امید:مثلا سؤال میشه که چرا دیهء قتل عمد و یا غیر عمد در مرد و زن باهم متفاوته ؟با فرض اینکه مثلا دیهء قتل غیر عمد مرد،صد شتر باشه،دیهء قتل غیر عمد زن،پنجاه شتر هستش.یعنی دیهء مردان،دو برابر دیهء زنان.آیا از نظر اسلام،ارزش مرد،از ارزش زن بیشتره؟

جمال:رسیدن به جواب این نوع سؤالات،دقت زیادی رو لازم داره که سعی می کنیم بدون استفاده از اصطلاحات قلنبهء حقوقی و فلسفی،در قالب مثالهای خیلی ساده ای،به اونها جواب بدیم.لطفا با دقت به عرایض بنده توجه کنید.

امید:بله حتما...بفرمائید.

جمال:فرض کنیم دو تا خودرو،مثلا پراید داریم که قیمت شون باهم برابر باشه.حال اگه یکی از این دو خودرو،از چراغ قرمز رد بشه و دیگری سرعت غیر مجاز در اتوبان داشته باشه،چه جریمه ای برای هرکدوم در نظر خواهند گرفت؟

امید:برای اولی،جریمه ای در حدود ده هزار تومن و برای دومی،در حدود پنجاه هزار تومن.

جمال:با اینکه قیمت این دو تا خودرو برابر هستند،اما جریمهء اونا با هم متفاوت شد.علتش اینه که تعیین مقدار جریمه،به جنس یا قیمت خودرو ها ارتباطی نداره و بلکه به میزان ضرری است که به ترافیک راه ها و یا احتمال خطری که میتونه برای جامعه و افراد اون به وجود میاره،توسط کارشناسان رانندگی تعیین میشه(و البته دریافت این جریمه،جهت بازدارندگی و جلوگیری از تکرار اونا هستش)

امید:درسته.و البته رانندگان این دو خودرو،نمی تونن اعتراض کنن که چرا جریمه هاشون متفاوته.

جمال:حالا فرض کنیم دو تا خودروی متفاوت،مثلا یکی پراید و دیگری سورنتو رو جهت تعیین قیمت،پیش کارشناسان مربوطه ببریم.مطمئنا برای پراید،قیمتی حدود ده میلیون تومان و برای سورنتو،قیمتی در حدود چهل میلیون تومان پیشنهاد خواهند کرد.حال اگه این دو خودرو، هردو از چراغ قرمز رد بشن،با اینکه قیمت این دو خودرو با هم متفاوته،اما هردو جریمهء ده هزار تومانی دریافت خواهند کرد.

امید: و باز البته رانندگان این دو خودرو،نمی تونن اعتراض کنن که چرا جریمه هاشون برابره.چون ربطی به قیمت خودرو شون نداره.

جمال:میخوام بگم که مثلا در مورد خودرو،ما بیش از یک نوع نظام قیمت گذاری داریم:اولی،قیمت خود خودرو (که تعیین اون مربوط به خصوصیات خود اون خودرو،مانند فنّ آوری اون یا مرغوبیت قطعاتش و نیز امکانات و قابلیت و زیبائی و ... اون خودرو هستش)؛ دیگری نظام تعیین جریمه برای تخلفات رانندهء اون خودرو(که این یکی،هیچ ربطی به خصوصیات اون خودرو نداره و فقط بر اساس ضرر و زیانی که میتونه به دیگران وارد کنه) تعیین میشه.و نیز سایر قیمت گذاری ها مانند تعیین بیمه و گمرک و...که تعیین هر کدوم،تعاریف و راهکار های خاص خودشو داره..

امید:حالا چه جوری میخواهید با این مثالها،تفاوت دیهء مرد و زن رو توضیح بدید؟

جمال:در مورد انسان هم وقتی یک قتل غیر عمد اتفاق می افته،دیه ای که باید به بازماندگان مقتول پرداخت بشه،در حقیقت از نوع جریمه هائی است که مثلا در مورد عبور از چراغ قرمز توسط رانندهء متخلف پرداخت میشه؛نه قیمت خود شخص مقتول،یعنی همونطوری که جریمهء دریافتی از رانندهء متخلف،ربطی به قیمت خودرو اش نداره،دیه ای که از قاتل غیر عمد گرفته میشه،ربطی به قیمت شخص مقتول نداره،بلکه جریمه ای است بابت بی احتیاطی اون قاتل غیر عمد و بر هم زدن امنیت و آسایش جامعه .تازه مگه میشه برای انسان،قیمتی تعیین کرد؟

امید:یعنی اون صد تا شتر و یا در مورد خانم ها پنجاه شتر ( و یا قیمت معادل ریالی شون) قیمت اون مرد یا زن حساب نمیشه؟

جمال:ابدا و به هیچ وجه...اصلا شما خودتون راضی میشید که مثلا فرزندتون رو به قیمت صد شتر و یا حتی هزار شتر بفروشید؟

امید:مطمئنا نه.

جمال:درسته.انسان موجودی مثل پراید یا سورنتو و ویلا و باغ و... نیست که بشه براش قیمتی تعیین کرد.انسان اشرف مخلوقاته که هیچ تفاوتی بین انسانها و حتی بین زن و مرد در اصل انسانیت شون وجود نداره. خداوند در سورهء حجرات آیهء 13 می فرماید:

یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر.

ای مردم! بی تردید ما همه افراد نوع شما را از یک مرد وزن (آدم وحوا) آفریدیم و شما را قبیله ای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر بشناسید مسلماً گرامی ترین شما نزدخدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا وآگاه است.

می بینیم که اصلا امتیازی به نام زن و مرد نداریم و فقط تقوی ملاک ارزش هستش و جنسیّت،ملاک برتری یا تقوی نیست...

امید:پس تفاوت دیهء مرد با زن چه جوری توجیه میشه؟

جمال:همونطوری که گفتم،تعیین دیه و جریمهء قتل غیر عمد،نه بر اساس قیمت انسان،که بر اساس ضرری است که در جامعه به وجود میاره.خداوند در سورهء نساء آیهء 34 می فرماید:

  الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ....مردان،سرپرست و نگهبان بر زنانند...

مفسرین قرآن،معنای واژهء قوّام در این آیه رو ، برتری مردان از جهت توانائی اداری، اجرائی، قدرت دفاع، تحمل کارهای سخت و سنگین ذکر کرده اند و در ارتباط با موضوع تفاوت دیه هم این مسئله،چنین توضیح داده میشه که وقتی یک مرد کشته میشه، در حالت کلی و به مصداق این آیه،علاوه بر خود مرد، تکیه گاه یک زن هم از بین رفته و دوبرابری دیهء مرد نسبت به زن،از این دیدگاه قابل توضیح هستش...

امید:در جامعه مون هم با مشکلی به نام زنان سرپرست خانواده مواجه هستیم که زنی به دلیل نداشتن سرپرست و تکیه گاه،با مشکلات و حتی مفاسد زیادی در سطح جامعه مواجه میشه،اما در مورد مردان،این قضیه،حساسیت زیادی نداره...  

جمال:دقیقا...می بینیم که دستورهای اسلام،چه نکته سنجی هائی رو داره که ما ازش غافلیم...تازه باید این مسئله رو هم بهش توجه داشت که ممکنه در نگاه اول،این تفاوت دیه،نوعی ظلم به زنان در نظر بیاد؛در حالیکه اگه بر فرض محال، این تفاوت دیه،واقعا ظلم به حساب بیاد،این مردان هستند که مورد ظلم واقع میشن،نه زنان...

امید: چه طور چنین چیزی ممکنه؟

جمال:خوب دقت کنید:برای زن مقتول غیر عمد،پنجاه شتر و برای مرد مقتول غیر عمد،صد شتر تعیین شده؛اما مگه این دیه رو خود اون زن یا مرد دریافت می کنن؟اون زن و مرد که در قید حیات نیستند که چیزی دریافت کنن؛بلکه بازماندگانش هستند که دریافت می کنند.فرض کنیم زن و شوهری وجود داشته باشند و هیچ ورثهء دیگه ای نداشته باشن:اگه زن کشته بشه،پنجاه شتر به وارثش،یعنی شوهرش داده میشه.اما اگه مرد کشته بشه،صد شتر به وارثش،یعنی زنش داده میشه...حالا حساب کنید اینجا زن،بیشتر ضرر کرده یا مرد؟

.... پایان ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۸:۴۹
عبد الله

از دیگر آفاتی که در ادامهء بحث آفات جامعه مون میتونیم بهش اشاره کنیم،سطحی نگری در زندگی و مخصوصا در امور و احکام دینی هستش.منظور از سطحی نگری،اهمیت ندادن به انجام دقیق کاری که به عنوان وظیفه،به عهده مون گذاشته شده.حالا چه وظایف فردی و چه اجتماعی.چه از نظر دینی و چه از سایر جهات.

امید:در اولین قسمت همین مطلب( آفات و معضلات جامعهء اسلامی)، به موضوع انجام نشدن برخی از فروع دین اشاره کردید.ارتباط اون بحث با بحث امروز،چی میتونه باشه؟

جمال:خدمت شما عرض کنم که در اون قسمت،اشاره شد به اجرا نشدن برخی از فروع دین مانند جهاد و...اما در بحث امروزمون،می خواهیم در مورد سطحی انجام دادن برخی احکام از سوی برخی افراد جامعه حرف بزنیم که البته این دو تا بحث،خیلی هم از یکدیگر بیگانه نیستند:چون کسی که کاری رو به صورت سطحی و سبک انگارانه انجام میده،مثل کسی هستش که انگار اصلا اون کار رو انجام نمیده ویا حتی بدتر از اون.

امید:چرا بدتر از اون؟

جمال:چون کسی که عمل واجب و لازمی رو انجام نمیده،همیشه این دغدغه و شرمندگی رو در وجدان خودش دارا هستش که وظیفه اش رو ترک کرده و همین عذاب وجدان،ممکنه باعث بشه در آینده،به وظائف ترک شده اش عمل کنه و گذشته ها رو جبران کنه؛اما کسی که کاری رو،ولو خیلی سطحی انجام داده،همیشه خودش رو توجیه می کنه که وظیفه ام رو انجام دادم و خیالش راحته...

امید:لطفا بحث رو ادامه بدید.

جمال: قرآن در سورهء ماعون آیهء4 و 5 می فرماید: فویل للمصلّین الّذین هم عن صلاتهم ساهون....  پس وای بر نمازگزاران،آنهائی که در نمازشان سهل انگارند....در روایات اسلامی مون اینو داریم که وقتی امام صادق علیه السلام در بستر شهادت بودند،فرمودند که شفاعت ما هرگز به کسانی که نماز رو سبک می شمارند نمی رسد.یا مثلا در روایت دیگری،کسی رو که نماز نمی خونه یا اونو سبک می شماره،به 15 نوع عذاب مختلف تهدید کرده است.اینا نمونه هائی از مذمت سهل انگاری در نمازه که این سهل انگاری،میتونه نوعی سطحی نگری به حساب بیاد.

افرادی رو می بینیم که احکام نماز رو درست انجام میدن؛اما حضور قلب ندارن و یا حتی افرادی رو می بینیم که نه احکام نماز رو درست انجام میدن و نه حضور قلب دارن...

در سایر احکام هم این نوع مشکلات رو داریم:خیلی از ما ها،فقط برای اینکه تکلیف رو از گردن خودمون برداریم،مثلا روزه می گیریم،اما مثلا چشم و گوش مون رو از انجام محرمات الهی،حفظ نمی کنیم و یا مثلا اگه امر به معروف و نهی از منکر می کنیم،فقط به یک تذکر زبانی بی خاصیت اکتفاء می کنیم در حالیکه شاید میتونستیم واقعا جلوی انجام منکری رو بگیریم و یا معروفی رو در جامعه،اشاعه بدیم.

امید:مگر نه اینکه خداوند در قرآن سورهء بقره آیهء 286فرموده:لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها...خداوند هیچ کسی رو جز به اندازهء توانائی اش مکلف به انجام کاری نکرده؟

جمال:درسته.اما بحث ما چیز دیگری است:من میگم با فرض اینکه کسی توانائی انجام کاری رو داره،چرا اینقدر قضیه رو ساده می گیره و به کارش عمق نمی بخشه.

واقعیت اینه که هدف خداوند از تشریع احکام اینه که ما با انجام دادن اونا،خودمون رو بالا بکشیم و مرتبهء خودمون رو از چیزی که الان واجدش هستیم،بیشتر کنیم.هر چی وظایفمون رو بیشتر و مخصوصا بهتر انجام بدیم،امید به هدایت و نجاتمون بیشتره،اما برعکس هرچه کارهامون سطحی و کمرنگ باشه،امید به نجات انسان کمتر میشه.

 

این قضیه رو از ابعاد دیگری نیز که کاملا مرتبط با حرفهای فوق هستش میشه بررسی کرد:

وقتی افرادی که در یک جامعه زندگی می کنن و مطمئنا در زندگی اجتماعی و در برابر سایر افراد جامعه،تاثیر گذار هستن،به وظایف خودشون عمل نکنن و یا سطحی عمل بکنن،میشه حدس زد که وضعیت اون جامعه به چه شکلی در میاد:

حساب کنید که مثلا نانوا به جای اینکه ساعت پنج صبح سر کار بیاد،مثلا کارشو از ساعت 8 شروع کنه و نونش هم کیفیت لازم رو نداشته باشه .یا مثلا نگهبانی که وظیفه اش حراست از محله یا ساختمان هستش،هنگام نگهبانی چرت بزنه...حالا ممکنه این نگهبان ادعا بکنه که این مسئله،کار همیشگی اش بوده و ادعا کنه که تا به حال،هیچ مشکلی پیش نیومده...

خودتون حساب کنید که افراد جامعه اگه اینطوری باشن( که البته کم نداریم از این نوع افراد در اطراف مون)وضع جامعه به شکلی در میاد که الان متاسفانه می بینیم.

امید:چه باید کرد؟

جمال:یک جواب خیلی مختصر به این سؤال مختصر و در عین حال،گویای شما میدم و اون اینکه اگه ما هدف و فلسفهء وظایف و کارهائی رو که انجام میدیم و مخصوصا به اهمیت اون کار،واقف باشیم،مطمئنا در انجام کارمون،دقت و عمق بیشتری خواهیم داشت و از بی انگیزگی در انجام کارها برحذر خواهیم بود...

ادامه دارد....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۸:۰۸
عبد الله

بدتر از اون اینه که همون لحظه ای که تصادف اتفاق افتاده،فرد مصدوم،تحت تاثیر تبلیغات به ظاهر خیرخواهانهء دیگران و علی رغم اصرار رانندهء خاطی برای بردن مصدوم به بیمارستان و پرداخت هزینه های درمانی،شخص مصدوم یا بازمانده هاش،از دریافت هزینه خودداری میکنن و حتی از مراجعه به مراکز درمانی خودداری میکنن؛اونوقت بعدا معلوم میشه که صدماتی که وارد شده،جدی بوده و هزینه های سنگینی رو که می تونسته به وجود نیاد،برای اون شخص مصدوم به وجود آورده؛در حالیکه اگه مصدوم،سریعا به بیمارستان مراجعه می کرد،اولا از جدی شدن صدمات جلوگیری میشد و ثانیا میتونست خسارات مربوطه رو از رانندهء خاطی یا بیمهء شخص ثالث اون راننده دریافت کنه.در حالیکه دریافت اون خسارات و حتی اثبات ارتباط داشتن صدمات آتی به اون تصادف،در زمانهای آینده،ممکنه اصلا امکان پذیر نباشه و رانندهء خاطی،زیر بار نره...

منظورم از بیان این مثال،اینه که ما در تصمیم گیری هامون،اولا عجله نکنیم و ثانیا تحت تاثیر توصیه ها و جوسازی های به ظاهر خیرخواهوانهء دیگران قرار نگیریم...

امید:مثال عملی جالبی بود.اما چگونه میشه بین این موضوعاتی که مطرح کردید،تعادل برقرار کرد؟بین دریافت خسارت یا بخشیدن اون و نیز پیروی کردن از توصیه های خیرخواهانهء دیگران و در عین حال،جوگیر نشدن از اون توصیه ها؟

جمال:این دیگه به فرهنگ خودمون و فرهنگ جامعه برمیگرده که اولا هیچ کسی رو در رودربایستی و فشار قرار ندیم تا مثلا کاری رو به میل ما انجام بدن و خودمون هم تحت تاثیر توصیه های دیگران قرار نگیریم.متاسفانه این مسئله در مورد ازدواج هم صادقه:تا یک پسری به خواستگاری میره،دیگران خانوادهء دختر رو تحت فشار قرار میدن تا حتما اون ازدواج سر بگیره،بدون در نظر گرفتن اینکه آیا دختره،راضی به ازدواجه یا نه و یا اصلا اون پسره،شرایط لازم رو برای ازدواج با اون دختره داره یا نه.

در حالیکه این طور فشار آوردن ها،ظاهرش ثوابه،اما ممکنه باعث مشکلات و حتی گناهان زیادی بشه.

امید:آیا مثال دیگری برای جوگیر شدن میتونید بزنید؟

جمال:بله.عرض کنم چون جامعهء ما دینی هستش و تقریبا همهء مردم،کم یا زیاد به دین پای بند هستند،بعضا موضوع جوگیر شدن،رنگ و بوی دینی هم به خودش میگیره:

مثلا وقتی فردی اظهار نظری میکنه که این اظهار نظر،با اعتقادات عده ای مخالف باشه و اون عده،اعتراض کنن و عکس العمل نشون بدن،خیلی از مردم هم که اصلا در جریان محتوای اون اختلاف نظر نیستن و اصولا توانائی تشخیص درست رو از نادرست ندارن،همینطور چشم بسته،موضع گیری میکنن و ابراز مخالفت با یک طرف و طرفداری از طرف مقابل می کنن و حتی به زعم خودشون،قربة الی الله،دست به خشونتگری و برخوردهای فیزیکی میزنن؛در حالیکه بایستی افراد صاحبنظر در مورد اون موضوعات نظر بدن.

به عنوان مثال،در سالهای قبل از انقلاب که مرحوم دکتر شریعتی در حسینیهء ارشاد سخنرانی میکرد و بعدا حرفهاشو در قالب کتاب و جزوه ارائه کرد،برخی علما که بعضی مطالب ایشون رو قبول نداشتن،شروع به مخالفت با ایشون کردند:در این میون،خیلی از افرادی که اصلا سواد و تخصص لازم رو در مورد مطالب شریعتی و علت مخالفت علما رو نداشتن،چشم بسته به مخالفت با ایشون و یا مخالفت با علما پرداختند که داستانش مثنوی هفتاد من کاغذ است...خلاصه اینکه در این موارد باید به تأسی از مولی امیر المؤمنین علی علیه السلام،به یک قضاوت عادلانه و عالمانه تن بدیم و از جو سازی بر علیه دیگران خودداری کنیم...

ادامه دارد...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۵
عبد الله

 امید:تا اینجا به تعدادی از معضلاتی که در جامعهء ما وجود داره اشاره کردید.لطفا بحث رو ادامه بدید.

جمال:معضل دیگری که از بین معضلات بیشمار جامعه مون میشه بهش اشاره کرد،معضل جوگیر شدن افراد جامعه در قبال جریانها و اتفاقاتی است که در جامعه اتفاق می افته.از ساده ترین مواردش مانند چشم و هم چشمی گرفته تا تاثیر پذیری هائی که احیانا می تونه در تغییر سرنوشت یک فرد و یا حتی یک جامعه موثر باشه.

مثلا وقتی یک جنس جدید مانند گوشی همراه یا خودرو به بازار میاد و در رسانه های عمومی تبلیغ میشه،خیلی از افراد جامعه،مخصوصا جوانها دوست دارن که از اون جنس جدید داشته باشن و بعضا به هر قیمتی شده،اونو به دست بیارن؛بدون اینکه واقعا نیازی به اون داشته باشن.هرچند که اینگونه خواست ها تا حدودی طبیعی هستش و تنوع پذیری ذاتی بشر،چنین اقتضائی رو داره،اما باید توجه کرد که اینگونه مسائل از حدود طبیعی خودش خارج نشه و تاثیر منفی در سرنوشت افراد جامعه نزاره.

مخصوصا که سودجوئی های برخی افراد هم باعث میشه  که به اینگونه نیازها به شکل کاذب،دامن زده بشه.

بعضا می بینیم که در جامعه،خصلت هائی از سوی برخی جریانها در جامعه القاء میشه:مثلا بی تفاوتی در قبال سرنوشت جامعه و مسائل اون و یا مثلا القای روحیهءخوشگذرانی و بی خیالی بی قید و شرط که البته اونم در بی تفاوتی،تاثیر گذار هستش.وقتی عده ای از افراد جامعه،تحت تاثیر این مسائل قرار می گیرند،بقیه هم به مرور زمان،به این رویّه عادت می کنن و جوگیر میشن.

البته برخی جوگیر شدن ها ممکنه ظاهرا در جنبه ها و موارد ظاهرا مثبت به وجود اومده باشه که ضررش از مواردی که در بالا اشاره شد،بیشتر نباشه،کمتر نیست:

به عنوان مثال،روحیهء گذشت و فداکاری ،از خصلت های پسندیدهء هر فرد و جامعه به حساب میاد؛اما اگه این خصلت نیکو،تحت تاثیر جوسازی های دیگران، (و نه بر اساس تصمیم عاقلانهء فرد بخشش کننده) باشه،نه تنها فایده ای نداره،بلکه میتونه ضررهای جبران ناپذیری هم داشته باشه.

امید:چه طور امکان داره که خصلت زیبائی مانند بخشش،پیامدهای منفی به دنبال داشته باشه؟

جمال:اجازه بدید یک مثال ساده و در عین حال،روشن و گویا بزنم:

وقتی در یک تصادف رانندگی،فردی مجروح میشه،وظیفهء افرادی که در اون صحنه حاضر هستند و مخصوصا راننده ای که تصادف،توسط خودروی اون اتفاق افتاده،اینه که مجروح رو سریعا به مراکز درمانی منتقل کنند و بعدا اگه ثابت شد که راننده،مقصر بوده،کلیهء هزینه های درمانی و خساراتی که به مصدوم وارد شده،به علاوه، جریمهء قانونی و دیهء شرعی اون به عهدهء رانندهء خاطی( و یا سازمان بیمه گر اون راننده و خودرو) هستش.

البته اون مصدوم و یا در صورتی که تصادف،منجر به فوت شده باشه،بازماندگان شخص متوفّی،ضمن اینکه قانونا حق دارن که این هزینه ها رو بگیرن،اما از نظر اخلاقی و شرعی هم میتونن از قسمتی از اون مبالغ و یا حتی تمام اون،صرف نظر کرده و رانندهء خاطی رو مورد بخشش قرار بدن که این گونه خصلت ها،از نظر شرعی و عقلی،خیلی سفارش شده است.

اما اون چیزی که به نظر من مذموم هستش،اینه که وقتی چنین اتفاقی می افته،بعضی ها که به خیال خودشون میخوان مثلا کار ثوابی انجام داده باشن،شخص مصدوم و یا بازمانده هاشو تشویق به گذشت و عدم دریافت خسارات و دیهء مربوطه میکنن و در این کار،اونقدر پافشاری میکنن که اون مصدوم،به دلیل رودربایستی و یا جوگیر و احساساتی شدن،از حق و حقوق خودش میگذره و بعدا در درمان خودش،دچار مشکلات مالی میشه.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۴۸
عبد الله